کتاب قتل در خانه کشیش دقیقاً نمیدانم این داستان را از کجا شروع کنم. ولی روز چهارشنبهای را انتخاب میکنم که داشتیم در کشیشسرا ناهار میخوردیم. صحبتهای آن روز، با اینکه بخش عمدهاش به موضوع حاضر بیارتباط بود، حاوی دو قضیه معنیدار بود که بر اتفاقات بعدی تأثیر داشت. تازه برش زدن گوشتهای آبپز را (که ضمناً خیلی هم چغر بود) تمام کرده بودم و داشتم سر جایم مینشستم که با لحنی که دور از شأن لباسم بود گفتم: ــ هر کس کلُنل پروترو را بکشد، به همه دنیا لطف بزرگی کرده. برادرزاده جوانم، دنیس، فوری گفت: ــ فردا که پیرمرد را غرق خون پیدا کنند، همه میگویند که امروز چه گفتید. مری شهادت میدهد. مگر نه مری؟ این کتاب در فروشگاه اینترنتی اشراقی www.eshraghipub.com موجود می باشد.