کتاب مارادونا. استان مارادونا، داستان عجیبی است. یکی از عجیبترین داستانهایی که درباره ورزشکاران قرن وجود دارد، داستانی مملو از اشکها و لبخندها . مارادونا در کنار چهره فوتبالی، یک چهره کاملا سیاسی هم دارد. او بهشدت به رهبران کمونیست آمریکای لاتین علاقهمند بود. جایی که هوگو چاوز، رهبر فقید ونزوئلا و همچنین فیدل کاسترو و برادرش، رهبران کوبای امروز و قدیم، پیکاندار مبارزه با استعمار ایالات متحده در این منطقه از جهان بهشمار میروند. او زمانی که در کوبا تحت درمان بود با فیدل کاسترو، رهبر کوبا، دوست شد. مارادونا همچنین از هواداران هوگو چاوز، رئیسجمهور ونزوئلا، بود. در سال2007 او با حضور در برنامه هفتگی تلویزیونی چاوز فراتر گفت: «من از هر چه از آمریکا میآید متنفرم. با تمام توان از آن متنفرم». کمتر فوتبالیست یا ورزشکاری در دنیا سراغ داریم که در اوج معروفیت، به چنین رفتارهای ضدجنگ و ضدسیاستهای استعماری آمریکا بهطور علنی اقدام کند مارادونا راجب مرگ: اگر بمیرم، بازهم می خواهم متولد شوم و دوباره فوتبالیست شوم. دوباره بازهم می خواهم دیگو آرماندو مارادونا شوم. من کسی بودم که ملت را شاد کردم و همین برایم کافی است. این کتاب تالیف گیم بالاگه و ترجمه عادل فردوسی پور و علی شهروز و توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده و در فروشگاه اینترنتی کتاب انتشارات اشراقی به آدرس www.eshraghipub.com موجود می باشد.