کتاب کتاب خم. خطر برای من احضار شده بود. آرزویم آن را احضار کرده بود. چون روی آرزویم پافشاری میکردم. اما همانطور که دلم نمیخواست با آرزویم آرزوی کسی را نابود کنم، دلم نمیخواست کسی با آرزویش آرزویم را نابود کند. اما خود اینهم که نمیخواستم آرزویم را کسی نابود کند آرزو بود. آرزویی که باید برای تحقق آن قدرت داشتم. قدرتی برابر یا حتی فراتر از قدرتی که آرزویم را (خواسته یا ناخواسته) تهدید به نابودی میکرد. کار همیشه وقتی خراب میشد که آرزوها (خواسته یا ناخواسته) به مرزهای هم تجاوز میکردند. زیادهخواه میشدند. اما واقعاً زیادهخواه میشدند؟ این کتاب تالیف علیرضا سیف الدینی و توسط انتشارات نیماژ به چاپ رسیده و در فروشگاه اینترنتی کتاب انتشارات اشراقی به آدرس www.eshraghipub.com موجود می باشد.