مقدمه کتاب زندگی خود را طراحی کنید: طراحی زندگی اِلن سنگها را دوست داشت. او عاشق جمع کردن سنگها، دسته بندی آنها و جداکردنشان بر حسب اندازه و شکل یا نوع و رنگشان بود. الن در دانشگاه معتبری درس خوانده بود و حالا پس از دو سال تحصیل، زمان اخذ مدرک کارشناسی ارشدش بود. او موقع انتخاب رشته ی تحصیلی، هرگز نمی دانست چه تصمیمی برای زندگی اش دارد یا چه راهی را قرار است در پیش بگیرد؛ اما می بایست انتخاب می کرد و به نظر می رسید رشته ی جغرافیا بهترین انتخاب باشد. به هر حال او سنگها را خیلی دوست داشت. پدر و مادر الن به دخترشان افتخار می کردند و از اینکه او جغرافیدان می شود، خوشحال بودند. وقتی الن فارغ التحصیل شد، دوباره به خانه ی پدر و مادرش بازگشت و برای کسب کمی درآمد، به پرستاری از بچه ها و نگهداری از سگهای مردم پرداخت. این کاری بود که او موقع درس خواندن در دوره ی دبیرستان انجام می داد؛ برای همین پدر و مادرش گیج شدند. آنها این همه پول برای تحصیلات دانشگاهی او داده بودند؛ پس بالاخره کی دخترشان می خواست جغرافیدان شود؟ کی میخواست حرفه اش را شروع کند؟ او برای همین درس خوانده بود. این کاری بود که او قرار بود بکند. موضوع این است که الن فهمیده بود که نمی خواهد جغرافیدان شود. او هیچ علاقه ای به صرف وقت در مورد روندهای زمین یا مواد کانی یا تاریخچه ی زمین نداشت. او هیچ علاقه ای به کار میدانی یا کار در شرکت منابع طبیعی یا نهاد محیط زیست نداشت. او نقشه کشی یا تهیه گزارش را هم دوست نداشت. او چون سنگ ها را دوست داشت، رشته ی جغرافی را انتخاب کرده بود و حالا با مدرک دانشگاهی در دست و پدر و مادری ناراحت در پیش رو، مطلقا نمی دانست چطور مشغول به کار شود یا با بقیه ی عمرش چه کار کند. این کتاب در فروشگاه ینترنتی اشراقی www.eshraghipub.com موجود می باشد.