کتاب در آغوش نور 3.با کمال شگفتی و حیرت، به آن ابر خیره شدم: ابر مانند توماری عظیم از هم گشوده شد، در حالی که از قسمت وسط باز می شد تا ساختمان عظیم و معلقی را در هوا آشکار سازد! ساختمانی بسیار درخشان و فروزان، که در هوای آسمان شناور بود! نگاهم به آن منظره خیره ماند: نمایشی حیرت انگیز در میان ابرهای آسمان… قلبم با سرعتی بیشتر، شروع به تپیدن در سینه ام کرد. سرشار از هیجان و ترس، و در حالتی که آمیزه ای از انواع احساسات و عواطف گوناگون بود، غرق بودم. عواطفی که مانند جریان برقی مهارناشدنی، از نوک سر تا نوک پایم را در برگرفته بود. به سرعت بپا خاستم، در حالی که سعی داشتم تصمیم بگیرم به خانه بدوم، یا درخواست کمک کنم. نمی دانستم چه کنم. فقط می دانستم لازم است هرچه سریع تر، کاری به انجام رسانم. اما همچنان که به نگاه کردن به آسمان ادامه می دادم، احساس آرامش و صلح عمیقی که با شادمانی و بهجت بسیار شدیدی همراه بود مرا در برگرفت، و سپس دیگر از هیچ چیز نترسیدم.این کتاب تالیف بتی جین ایدی و ترجمه فرید مهدوی دامغانی و توسط انتشارات ذهن آویز به چاپ رسیده و در فروشگاه اینترنتی کتاب انتشارات اشراقی به آدرس www.eshraghipub.com موجود میباشد.