کتاب تلخ کام.به مجرد این که در اتاق باز مىشود، من صداى رساى مردى را مىشنوم که به زبان فارسى دَرى کلماتى را مثل دعا مىخواند. سِدرِه سفید و بالا بلندى دارد، و با عصائى در دست راه مىرود. عصایش طلائى رنگ است، با دستهاى انگار عتیقه و کمى برجسته، شبیه گرز گاونشان. کل اتاق تمیز و ساده است، با تختخواب مرتب، یک طرف، و طرف دیگر تاقچهاى با آینه بلند بالا، مقدار زیادى کتاب و خرت و پرتهاى دیگر. پیرمرد خودش قد بلند و کمى قوزى دارد، با ریش و سبیل سفید، و موهاى سفید و بلند که تا روى شانههایش مىرسد. به دیوارهاى دو طرف اتاق هم قاب عکسهائى قدیمى از فَروَهَر و ایران باستان و افسانهاى آویزان است. وقتى وارد مىشویم، دکتر مالتنو با لبخند به او یک «بعد از ظهر به خیر، پروفسور فیروزپور، والانشین سِدرِه پوشان» مىگوید، و مرا معرفى مىکند: مهندس آریان از استادان دانشکده نفت، از آبادان خودتان، که به مأموریتى براى خرید وسایل آموزشى به لندن آمدهاند، و از دوستان ایرانیشان شنیدهاند که شما این جا مُقیم هستید و... که این روزها حال خوب و خوشى ندارید، به عنوان یک هموطن براى دیدار چند دقیقهاى و عرض اخلاص و محبت خدمت رسیدهاند...» این کتاب تالیف اسماعیل فصیح و توسط انتشارات ذهن آویز به چاپ رسیده و در فروشگاه اینترنتی کتاب انتشارات اشراقی به آدرس www.eshraghipub.com موجود میباشد.