در ابتدای راه وقتی دنبال مشتری میگشتم، به سراغ کسانی میرفتم که دوست داشتم کارشان را به ما بسپارند و همیشه با طرح این پرسش سر صحبت را باز میکردم که به نظر شما عمر مفید یک شرکت تبلیغاتی چند سال است و بیشترین فاصله میان دوران فراز و فرود آن چقدر میتواند باشد؟ مگر غیر از این است که هر چند سال یک بار یک شرکت به موفقیت چشمگیری دست پیدا میکند و هر آنچه را که در چنته دارد، به کار میگیرد تا مشتریانِ آنهایی را که دیگر رمقی برای نوآوری ندارند، به سمت خود بکشد و با کارهای ارزندهاش همه را شگفتزده کند؟! وقتی چند سال به همین منوال گذشت، بنیانگذاران که حالا دیگر ثروتی به هم زدهاند و میخواهند مجال بیابند تا خستگی کار را از تن به در کنند، بیانگیزه میشوند و آتشفشان خاموش، هیبت خود را از دست میدهد. اگرچه هنوز پابرجاست و به خاطر اسم و رسم و مشتریان قدیمی، بخاری از آن بلند میشود، ولی تولیداتش چیزی جز حرفهای تکراری و شبیهسازی کارهای قدیمی نیست. این جاست که بوی کهنگی شامهها را آزار میدهد و رقبا جان تازهای میگیرند؛ تازهنفسهایی که کمربندها را محکم بستهاند و خیال تصاحب جهان را در سر دارند. تعداد ستارههایی که این گونه افول کردهاند، کم نیست و همیشه کارمندان چنین شرکتهایی پیش از همه خبردار میشوند که اوضاع از چه قرار است؛ ولی پذیرش حقیقت برای هیچ کس آسان نیست. وقتی صحبتم به این جا میرسد، میبینم طرف مقابل سخت به فکر فرو رفته، زیرا این واقعیت برای هر صنفی مصداق دارد و تازه پی میبرد که شرکت خودشان هم پیش از تبلیغ به چیزهای دیگری احتیاج دارد. در هر حال، من با این روش موفق شدم مشتریان خوبی پیدا کنم. هرچه باشد، وقتی حساب بانکیات خالی است، دست به هر کاری میزنی. این کتاب د فروشگاه اینترنتی اشراقی www.eshraghipub.com موجود می باشد.