کتاب نفروشی فروخته می شوی.بعد از چندین سال فعالیت در این حرفه، مردی به نام «ری» مرا زیر پر و بال خودش گرفت، چون در من چیزی دیده بود. یک روز مرا کنار کشید و پرسید، ««گرنت»، چرا همیشه ناهارت را با همکارت «جن» می خوری؟». از این سوال یک کم تعجب کردم، چون به نظرم ناهار خوردن با همکاران و دوستان، خیلی طبیعی بود. وقتی «ری» دید جوابی ندارم، به من نگاه کرد و گفت، ««گرنت»! «جن» هیچ وقت از تو چیزی نمی خرد! هیچ وقت!» عجب! وقتی این حرف را به من زد، ناگهان متوجه شدم در همین ناهار خوردن ها با «جن» چقدر پول و وقت و انرژی ام را هدر داده ام.همین طور که به این مساله فکر می کردم، متوجه شدم روزی یک ساعت و هر هفته شش ساعت و هر سال بیش از سیصد ساعت از وقتم را این طور تلف کرده ام. متوجه شدم سیصد و دوازده ساعت از وقتم را به شکلی سپری می کنم که در ان هیچ فرصتی برای فروش و جوش دادن معامله وجود ندارد! بعد از آن دیگر با «جن» ناهار نخوردم و فروشم هم شروع کرد به رشد. بعدتر، سیاستی برای کارم تعیین کردم که از این قرار بود، با متشریان یا مشتریان بالقوه ام ناهار نمی خورم، ناهارم را در حالی در دفترم می خورم که مشغول تلفن زدن به مشتریانم هستم»….این کتاب تالیف گرونت کاردون و ترجمه احمد کلاته و توسط انتشارات نگاه نوین به چاپ رسیده و در فروشگاه اینترنتی کتاب انتشارات اشراقی به آدرس www.eshraghipub.com موجود میباشد.