کتاب پاستیل های بنفش. چیزهای واقعی خیلی بهتر از داستانها هستند؛ داستان را نمیتوانید ببینید یا دستتان بگیرید و وزنش کنید. البته کرگدنها را هم نمیتوانید توی دستتان بگیرید! وقتی داستانها را عمیق میخوانید، میبینید که دروغاند؛ من هم دوست ندارم دروغ بشنوم. هیچوقت از چیزهای ساختگی خوشم نمیآمد. وقتی بچه بودم، هیچوقت لباسهای بَتمنی یا طرح حیوان را نپوشیدم. هیچوقت هم نگران هیولاهای زیر تختِخوابم نبودم. مامان و بابام میگویند زمان مهدکودک، دورِ کلاس راه میرفتم و به همه میگفتم که من شهردار کُرهٔ زمین هستم، اما فقط چند روز این کار را کردهام. حتماً دوباره رفته بودم توی فاز خیالبافی؛ اما خیلی از بچهها دوستهای خیالی دارند. روزی، مامان بابام من را بُردند تا توی فروشگاه، «بانی خرگوشهٔ عیدِ پاک» را ببینم. روی چمنهای مصنوعی، کنار تخممرغِ مصنوعی گُنده، توی سبد مصنوعی ایستادیم. وقتی نوبت من شد که با بانی عکس بیندازم، نگاهم افتاد به پنجههای بزرگش و آنها را کشیدم. این کتاب تالیف کاترین اپلگیت و ترجمه آناهیتا حضرتی و توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده و در فروشگاه اینترنتی کتاب انتشارات اشراقی به آدرس www.eshraghipub.com موجود می باشد.